عسل قشميعسل قشمي، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه سن داره

عسل شمالی

تولد میلی جون

تولــــــــــــد تولـــــــــــــــــد        تولــــــــــــدت مبارک        بیا شمعها رو فوت کن          تا صد سال زنده باشی پنج شنبه 11 مهر ماه92 تولد ملیکا جون ، بقول عسل هم دوستمه هم همکناری منه ، بود . من و شما حدود ساعت 8 رفتیم تولد ، چه تولدی جایه همتون خالی بود، همراه با شام عالی و یه کیک خوشمزه                  عسل خانم هم کلی رقصید و بازی کرد و حسابی بهش خوش گذشت طوری که تو اون شلوغی داشت به میلی با آب و تاب می گفت : میلی این بهترین جشن تولده این عکس...
22 مهر 1392

کلاس دومییییییییییییییییییییییییییییییییی شدم

خبر خوش عسل جونم کلاس دومی شده  روز اول مدرسه جزیره قشم - دبستان فرهنگ - کلاس دوم - مریم 2 خانم معلم: خانم خورند  بقیشو در ادامه ببین... اول کلاس دومی ها را برای کلاس بندی جدا کردند ، من امسال به خانم فلاح ، مدیر مدرسه تون نگفته بودم که کلاس کدوم معلم بزارتت ، از شانست همون کلاسی که دوست داشتی افتادی ، کلاس خانم خورند     اینم بچه های کلاس خانم خورند     همون اول دفتر نقاشی تو در آوردی به دوستات نشون دادی  از شمال که داشتیم میومدیم ما برای اداره سوغا...
11 مهر 1392

لباس شمالی در ماسوله

توی تعطیلات تابستونی یه سفر به ماسوله داشتم ، وقتی رسیدیم تا لباس محلی ها را دیدی گفتی من لباس شمالی می خوام ، رفتیم از یکی از مغازه های اونجا قیمت گرفتیم گفت 70 هزار تومان ، من گفتم : دخترم لباسش زیاد با کیفیت نیست سر فرصت برات لباس خیلی خوشگل می دوزم ، اما شما هی اصرار کردی که لباس می خوای و بعدش هم قهر کردی ، دختر عمه ات (نازنین ) هم تا دید شما قهر کردی اونم به مامانش گفت که من هم لباس می خوام و انم قهر کرد ( ادای شما را در آورد)خیلی باحال بودددددددددد بعدش که به قسمت های بالای بازارچه ها رسیدیم رفتیم عکاسی و شما هم لباس محلی پوشیدید اینم عکساش بقیشو تو ادامه مطلب ببین... ...
11 مهر 1392

خرسی عسل

عسل خانم یه خرسی داره که زمان جشن دندونیش از عزیزش کادو گرفته و از بین یه عالمه عروسک که داره اینو بیشتــــــــــــــــــر و بیشتــــــــــــــــــر از همه دوست داره طوری که هر شب باید بقلش کنه و باهاش بخوابه به طور مثال یه شب که شمال بودیم و خرسیشو خونه یک از اقوام جا گذاشته بود، موقع خواب دنبال خرسیش گشت و فهمید که نیستش با یه قیافه خیلی ناراحت گفت : ای وای ی ی ی ی ی ی ، پس من امشب چه جـــــــــــوری بخــــــــــــــــــــــــــــــوابم       دیشب موقع خواب گفتی مامــــــــــــــان، خرسیم کــــــــــــــو، منهم بهت گفت که خرسیت کثیف بود شستمش، گفتی پس من امشب چیکار کنم ، منهم که ناراحتیتو دیدم گفت که...
11 مهر 1392

سفر به ماسوله

عسل - نازنین زهرا - حسام  به بههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه عزیز - حسام   ...
10 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل شمالی می باشد